مغرور پارت ده

#رزی
دیگه اخرای تولد بود لیا گریه میکرد چون باید از کشورمون بره
منم گریه میکردم
چون تازه یه دوست خوب پیدا کردم #صبح
بلند شدم باید میرفتم دانشگاه
دیگه از جیمین نا امید بودم فکر نکنم عاشقم بشه
پس بهتره برم با یکی دیگه



رفتم تو کلاس
جیمین همش به من نگاه میکرد
فازش چی بود
یه پسره اومد
_رزی میشه باهات حرف بزنم
_اره
جیمین اخماش تو هم بود
_بله
_راستش
_رزی
جیمین بود
_ببخشید
رفتم پیش جیمین
دیدگاه ها (۱۶)

پروف عوض شد

مغرور پارت یازده

مغرور پارت نه

مغرور پارت هشت

#عشق_جنایت 🔪پارت41یِنا:رفتیم داخل....تلاش میکردیم مست نکنم و...

عروس مافیا part 4ویو آیلین: دور آخر داشتن بازی می‌کردن که من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط